خواهرم رو میگی؟آره دیگه گفتم با همون سمج ها ازدواج کرد .بعد ازدواج شوهر ش بهش گفته بود که دلم برای بابات به رحم اومد باهات ازدواج کردم 😨رسما انداختیمش توی آتیش .جالبه خواهرم راضی نبود زن این بشه .می گفت شوهر معلم نمی خوام .مادرپدرم گفتن خانواده دارند و با نفوذ .بیچاره خواهرم اینقدر فعال و کدبانو و خوشگل و باسیاست و کاردان بود اسیر این بی عرضه تنبل شد.اصلا یک قرون حقوقش رو خرج نمی کنه همه خرج زندگی با خواهرمه تازه ازش طلبکاره.خرید نون و تعمیر ماشین هم با خواهرمه .آخرشم دستش نمک نداره .دیگه میسازه چون بچه داره
هعی عزیزم منم حالم بده،جدا شدم الان ۴ ساله،خواستگار
این مدت اومد رد کردم ،الان خواستگار جدید اومد تا حالا
ازدواج‌نکرده،ولی دلم نیست،،بابام خیلی رک بم گفت
با این سن با این موقعیت توقعت باید بیاری پایین
آدم که خیلی عالی باشه تو بخوای نمیاد خواستگاریت
ای کاش این پر مادرها یکم تو لحظه زندگی میکردن
یعنی الانمون و کوفت میکنن به خاطر اینده،،خوب دلم
نیست میترسم همسر اولمم دلم نبود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
