اینا خیلی رفتارشون ضایعه
دیروز بازار بودم با شوهرم رفتم لباس بخرم
یهو دیدم با خوشحالی و ذوق واسه یکی دست تکون داد
ی نگاه بهش کردم سریع خودشو جمع کرد ولی ذوق تو چشماش معلوم بود بعد گفتم چیه گفت هیچی بعد چند ثانیه گفت فلانی پشت سرته دیدم همون دختر داییمه
بعد اینا همو ک دیدنا مث خر ذوق کردن
پسرم بغل شوهرم بود دختره گفت خودت بچتو بغل کن چرا شوهرتو اذیت میکنی گفتم عزززززیییزم به تو ربطی نداره دخالت نکن با حرفتم تا فیها خالدونش سوخت
خلاصه ک به روشون نیاوردم ولی با دوستی دوستی میزنمشون
اینا فکر کردن من احمقم درصورتی ک من احمق فرضشون کردم😂