2777
2789
عنوان

عروسیمون زده از لب بچم خون اومده

| مشاهده متن کامل بحث + 6635 بازدید | 165 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من بعده پنج سال بچه دار شدم اونم شیر ب شیرن همه میدونن چقدر روشون حساسم

خدا حفظشون کنه مال منم همینن. ولی من بعد بچهام انقد قوی شدم کسی باورش نمیشد این منم .فقط بخاطر حق بچهام.سر بچهام عین گرگ درنده میشم بسه مظلومی

دیروز داشتم براش ترشی درست میکردم خونه خودم سرم مشغول شد به آب ترشی نگو بچه داداشم با پسر کوچیک من ۳ ...

یعنی جای شوهرت بودم خونه رو روی سر داداشت و خودت خراب میکردم

اسی منم یکی از بستگانم سالها همسایم بودن خیلی خیلی اذیت بودم خیلی ام بچه م مورد ظلم واقع میشد مثل تو بی زبون بودم. یه روز سر ی حرف شوهرم گفت چرا دمشو نمیچینی؟ با عصبانیت، فامیل خودش بود. منم تازه دو ریالیم جا افتاد ک الکی دارم بحاطر احترام میسازم باهاش این شد دمش رو برای همیشه قیچی کردم، متاسفانه بعضی آدما انقدر نفهم هستن نمیشه فقط باهاشون سرسنگین بود گویا باید از ته دمشون رو قیچی کنی، حالا شاید مورد شما متفاوت باشه،

زدنش باعث خیر بود 

لاقل دلش از خونت بریده میشه 

تو که زبون نداشتی بگی نیان 

الان با علت میتونی بگی بچشو نفرسته 

من مامان دو تا عــــــشقم💞 دخترم تــــ،مام زندگی من👸 ...پسرم تمام وجــــــودم 👼

عزیزم خیلی خیلی درکت کردم منم یه مدت مشکل تو را داشتم . صبح به صبح با در زدن بچه های برادرم از خواب بیدار میشدم . اصلا آسایش نداشتم . متاسفانه اگه یبار هم درا باز نمیکردم شوهرم میومد درا براشون باز میکرد . شوهرم اصلا درک نداشت که منم خسته میشم. خودمم دوتا بچه داشتم میشدن چهارتا. داداش و زن داداشم اصلا براشون اهمیت نداشت . هرچی تذکر میدادم فوقش دوروز بچه هاشونا کنترل میکردن و دوباره همون برنامه. الان جابجا شدم دور شدم ازشون . خدا را شکر به آرامش رسیدم . انشاالله شما هم دور بشین از اینا . راحت میشی

دیروز با همون صدای بلند گفتم از بس رو دادم پررو شده از الان به بعده حق نداره پاشو بزاره تو خونمون تق ...

والا خوش به سعادت اینقدر  خونسردی

من  بچه هام  خط قرمز منن        اگه با هم سن خودشون دعوا کنن   خونی و زخمی هم شن  چیزی نمی گم

ولی  یه بزرگتر  دست روشون بلند  کنه   دستشو قلم می کنم 


پسرم  کلاس چهارم بود     معلم سیلی زده بود  صورتش  چون  کتاب ریاضی  رو رو زودتر از درس نوشته  بود

رفتم مدرسه    گفتم خانم فلانی اومدم یه گله کنم   چرا پسرم رو زدی اون که کار بدی نکرده    گفت  زدم که زدم  خوب کردم زدم

همون جا تو دفتر  یه سیلی خوابوندم گوشش

گفتم  به قبر پدرت خندیدی که  زدی   شانس اوردی   به دادگاه پاسگاه  نکشوندمت و......  خلاصه با وساطت مدیر حل شد

الان  سالها میگذره

پسرم دانشجو شده    ولی همیشه  تعریف می کنه   و میگه   ممنون  که پشتم   وایسادی و نزاشتی کسی بهم توهین کنه  ...


میشه یه روز تایپک بزنم  بگم هورااااا بلاخره وزنم  ۶۰ کیلو شد  

من یه کارفرما داشتم ظلمی نمونده بود در حقم نکرده باشه

ازم کار می‌کشید پولمو درست نمی‌داد 

همه رقم بی احترامی بهم می‌کرد گاهی با شوخی های بی مزه و نیشدار گاهی جدی و با دعوا 

دو تا بچه داشت اما من هیچوقت نتونستم بخاطر گناه پدرشون به اونا اخم کنم همیشه باهاشون مهربون بودم وقتی میدیدمشون

زن داداشت یه جایی از آدم بودن تو وجودش خالیه

آدم حتی بچه‌ی دشمنشم نمیتونه جوری بزنه که دهنش خونی بشه 💔🥀

از این ب بعد سفت واستا و نزار بیاد خونتتازه سرش به بچه دوم بند شده من بعد تو رو اسیر میکنه با کاراش ...

دیروز کلی صدام زد زنگ زد اصلا جوابشو ندادم 

بچشم اومد گفتم برو خونتون گفت چرا گفتم به همون دلیل که مامانت دهنش بچه رو پر خون کرده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته