هعییی اینجا که ناشناسیم دخترشو هرجور بود رد کردم یکسال خونه من بود تو محل کارش میگفتن میخورد میخوابید میگفت زن‌بابام ازم‌کار زیاد میکشه اینجام میومد میخوردمیخوابید میگفت تو محل کار خیلی خسته میشم همیشه ازش تعریف میکردم وقتی رفته بود از این شهر همکارشو دیدم‌گفتم باهاش مشکلی نداشتم گفت چیو‌مشکلی نداشتی دیدم‌دختره‌مو به مو‌همه چیو‌بهش گفته و همکارش همه وقایع خونمو حفظ بود
بعد دخترش یه شب قرص خورد به‌قصدخودکشی بخاطر دوست پسرش بزور بردمش بیمارستان باباش نمیبرد تا نصف شب با بچه اونجابودم‌بعد یه هفته بچم‌مریض شد خونه شده بود عین طویله بلانسبت دختره میومد از رو نون و برنج رو زمین رد میشد حتی حال دخترمم نپرسید حرفیم‌زدی فکر‌میکنن فقط زن‌بابا بده
اونا چون مادشون زندس باتو هیچوقت خوب نمیشن
انشالله زودتر ازواج کنن توراحت شی
فقط بفکر اندوخته خودت و بچه هاتم باش برای ارث واینا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
