خب منم عاشقشم ولی در نهایت قبول کردم جدا شیم اون سعی کرد بیشتر منطقی تصمیم بگیره ، چون عشق ادمو کرو کور میکنه ولی خب حق داشت هرکسی بود خسته میشد دیگه حوصله جنگیدنو نداشت
گف برو برا چیزای به دست آوردنی و شدنی تلاش کن
من بیرجندیم شرق کشورم اون کردستانی بود غرب کشور خب خیلی فرهنگامون فرق داره تازه باباش هم تازه فوت کرده بود باید پیش مامانش باشه ورشکست هم شده بود کسی که تو جای شلوغ و آدمای برونگرا و سطح مالی ضعیف و توی سختی زیاد بزرگ شده نمیتونه با دختری باشه که هرچی خاسته براش فراهم بوده و تو خانواده پولدار بزرگ شده