اکسم منو آتیش زد. حتی وقتی میدونستیم سهم هم نیستیم باهاش حرف میزدم چندروز پیش گفت من دوست دختر دارم
بعد از کما اومد دوباره شاغل بیمارستان شد حالش بهتره دارو نمیزنه. اما من آدمی شدم که اگه قراره چیزی شه من یه ساعت قبلش تنگی نفس و تپش قلب میگیرم. امروز این حالتو داشتم. که یهو پسره وارد شد. سرمو پایین انداختم اما اون خیلی نگام میکرد. حتی وقتی پشت بچه ها قایم میشدم الان تو تختخوابم و بغض در حد مرگ دارم