چند ماه با پسر دوست بودن بعد دیگه جدی شد و ازدواج کردن همون روز اولی ک پسررو دید نمیدونم دوستم تو ماشین چیکار میکنه که یهو پسره عصبانی میشه میگه میزنم تو سرتا خیلی جدی ،بعد به من گفت گفتم بابا کات کن گوش نکرد بعد فهمید پسر تیک عصبی داره و تو عقدم سر چیزای پیش پا افتاده دوستم میگفت یهو چشماشو گرد میکرده و دندوناشو فشار میداده روهم و به دوستم عصبانی میشده ویه بارم به دوستم گفته بود بذار بریم سر زندگی مثل خودت رفتار میکنم اگر زندگی بهت زهر نشد،سر چیزای مسخره که مثلا چرا تو جمع برای من اینکارو نکردی و...خلاصه گوش نکرد ،چون بقیه تایما پسر برعکس مهربون و صبور بود،تو همون عقد به مصرف مواد پسر شک کرد ولی چیزی ندید الان سه ماه بعد عروسی داره جدا میشه سر رفتارای پسره،
چرا نشونه هارو ندیده میگیرید ترخدا با هشق و عاشقی نرید جلو...