دیروز از مدرسه اومدم سردرد شدید داشتم گفتم چیزی نیس یکم بخوابم خوب میشم..هیچی من خوابیدم بیدار ک شدم دیدم تمام بدنم بی حسه.. رفتم دکتر گفت ناراحتی قلبی داری..گفتم نه بابا من اصن مشکلی ندارم گفت نه یه خاطره بدی داری که گوشه قلبته و به هیشکی نمیتونی بگی و هی اینو به خودت یاداوری میکنی و حالت بد میشه باید اون خاطره رو به یکی بگی تا خالی شی..اینو ک گفت تمام دردام یهو اومدن جلو چشمم..الکی گفتم نه من هیچ خاطره بدی ندارم که ولم کنه..بعد گفت نه مگه میشه یه نفر تو سن 17 سالگی قلبش انقد ناراحت باشه تو باید بگی اون خاطره چیه باید دربارش با یکی حرف بزنی و اینا..به کتفم که ناراحتی قلبی دارم..اصن مهم نیس برام ولی الان اون خاطره انگار فوران کرده هی یادش میوفتم گریم میگیره امروزم حالم بد بود رفیقام فهمیدن همین ک پرسیدن چیشده گفتم هیچی فهمیدن دروغ میگم دوباره پرسیدن خوبی گفتم آره عالیم و اینا..یکم خندیدم و شوخی کردم یهو اصلا دست خودم نبود نتونستم جلومو بگیرم یهو زدم زیر گریه واسه اولین بار اشکمو دیدن..الانم هی میخوام درس بخونم یهو دردام و حرفای اون دکتره میاد تو ذهنم اصن نمیتونم..چیکار کنم من ذهنم اروم نمیشه اصن🤦🏻♀️