دو ماه پیش شوهرم به قصد کشتن منو کتکم زد
یه جوری فرار کردم همسایه ها منو گرفتن
جلوی چشم همسایه ها منو زد
خانوادش رو صدا کرد
اونا هم منو زدن
بعدش برگشت گفت هر شرطی بزاری قبوله
حق طلاق و یه سری حق ها خواستم
گفت رضایت بده حق ها رو بدم
منم گفتم نه رضایت نمیدم
الان فردا آخرین دادگاه حل اختلاف هستش
شوهرم گفت رضایت بده تموم بشه بره
گفتم پس حق ها چی گفت خب ما خوب شدیم دیگه
منم گفتم نه رضایت نمیدم ، اونم گفت
پس من رفتم واسه همیشه
دوستان این دو ماه منتظر چی بود ؟
همش هم میگفت چرا طلاها رو نمیندازی
منم میگفتم تکلیف دادگاه معلوم بشه میندازم