من با اصرار شوهرم چاق شدم، چاق چاق هم نه ها تو پر منتهی یذره شکم دارم😔😢
عقدم
خونه ی مادرشوهرم بودم واسه تولد همسرم. وسط عکس مادرشوهرمگفت سکمت خیلی چربی داره
منم چیزی نگفتمو و لبخند زدم، چون خودمم میدونم و نظر بقیه برام مهم نیس به جز شوهرم
وقتی به شوهرم گفتممیخوام لاغر کنم مامانت اینو گفته گفت تو به بقیه چیکار داری من مهمم به نظر منم خوبی
گذشت تا دیروز که گفت دراز نشست برو
امروزم برام ویدئو واسه کوچیک کردن شکم فرستاده بود
ناراحتم😔
البته تصمیم گرفتم ورزش کنم ولی یه حس بدی دارم🤕
ببین دختر خوب وقتی تپل میشی همه جات تپل میشه تو که سریع چاق شدی پس سریع لاغر میکنی تو خونه ورزش کن یا برو باشگاه ولی ب شوهرت بگو من خودمو اینجوری دوس دارم شکمم بامزس کمه فلانه نگه با حرف من و مادرم اینجوری خودشو داره لاغر میکنه روش تاثیر گذاشته همیشه هواست ب خودت باشه
من نمیخوام لاغر بشم
اصلا اصلا دوست ندارم لاغر بشم
من فقط میخوام شکمم کوچیک بشه
قبلا هم تتصمیم گرفته بودم ولی خب باز ولش کردم
من اصلا نظر کسی برام مهم نیس واس اینکه حرف دلس شوهرمو بدونم بهش گفتمکه دیدم اونم چندان راضی نیس
هییی😢
به نظرم به حرف شوشو جونت گوش کن و اگر تپلی دوست داره همون تپل بمون
