3 ساله باپارنترمم رابطه قشنگ و عاشقانه ای داشتیم اومد خواستگاریم ب دلایلی بابام رد کرد قرار شد شرایطشو بهتر کنه باز بیاد ک بابام ایندفعه بهونه برا رد کردن نداشته باشه (بابام کلا همه رو رد میکنه میخواد ازم ترشی بگیره اینقد سخت پند و سختگیره)
اوایل رابطمون باهم سرد حرف میزدیم در حال اشنایی بودیم از اول قصدمون ازدواج بود داییمم در جریان رابطمون هست
کم کم ک بیشتر اشنا شدیم گرم شدیم ب حدی ک انگار زن و شوهریم باهم
هستید بگم ادامشو؟؟