من یک هفته بود آموزشی میرفتم صندوقداری همه کارام درست انجام میدادم حتی همه برگه صندوق ها درست تحویل میدادم میگفتند درسته با اینکه آدمای اونجا دور هم میشستن یمن محل نمیدادن یا میرفتند ناهار میخوردند بمن نمیگفتند بیا من حتی گوشی دستم نمیگرفتم همه گوشی دستشون میگرفتند بعد سرپرسته با آدمایی خوب بود که از قبل اونجا بودند و کلا با من خیلی بدرفتار بود
بعدش امروز یه دختری میگقت کلا اینجا خیلی زیر آب همو میزنند و اونی که یک ساله اینجا کار میکنه رو نه بخش مرخصی میدن نه هیچی فقط با اونایی که جوره و چند وقته اومدن مرخصی میده تا امروز سرپرست صدام زد گفت من طرز برخورد تو با مشتری رو دوست نداشتم خدا شاهده من هیچی به مشتری ها نمیگفتم بعد گفت مدیر اینجا برگه صندوق ها تورو چک کرده اشتباه بوده با اینکه برادر مدیر چک میکرد میگفت کامل درسته گفت عزیزم برو توی غرفه ها کار کن با اینکه من لیسانس حسابداری دارم خودم و اونی که پشت صندوق نشسته دو کلاس سواد نداره
بعد دخترا پشت هم نشسته بودن میگفتن. این چشمه آنقدر ناراحته منم یهو زد به سرم گفتم شماها زیر آب منو زیدید