من دیروز به شدت مریض شدم و انگار افت فشار پیدا کردم جوری که سر درد وحشتناکی گرفتم گوشام کیپ شده بود و حتی نمیتونستم سر پا وایستم فوری به استادم گفتم که دیگه نمیتونم سر کلاسش باشم اونم نامردی نکرد و با اون حال به من گفت برات غیبت میزنما خلاصه گذشت و تو راه واقعا گریه ام گرفت از اینکه من الان به کی زنگ بزنم که کمک ام کنه به حدی حالم بد بود که نمیتونستم گوشی رو دستم بگیرم با بدبختی خودمو رسوندم بیمارستان و بی اعصاب بودن پرستار و پزشک رو تحمل کردم من تو اون وضع حالی نبودم که بتونم طبقات رو بالا پایین برم برای سرم و گرفتن دارو ولی با گریه همه این کار ها رو انجام دادم و فهمیدم چقدر بزرگ شدم و فهمیدم چقدر تنهام اون لحظه حتی نمیتونستم به کسی زنگ بزنم حتی خجالت میکشیدم از کسی درخواست کمک کنم نمیخواستم مزاحم کسی باشم و واقعا دلم گرفت امیدوارم هیچ کس تو شرایط من گیر نکنه
بچه ها شهر خودتون تا میتونید دانشگاه برید من اینجا کلی فامیل دارم و تنهام