بله درسته . پارتنرت واقعا آدم خوب و درستیه ؟ یه وقت به خاطر جبر شرایط از چاله نیوفتی توی چاه ؟ اول حقوقت رو کامل بگیر از نظر قانونی و بعد بخون برای دانشگاه یا همزمان بخون و یه جای خوب قبول بشو بعد به ازدواج فکر کن . پارتنرت هم اگه واقعا دوستت داشته باشه و آدم درستی باشه پات میمونه تا به اهدافت برسی و بعد با آرامش به ازدواج و تشکیل زندگی فکر کنی . بعد تو فکر کن با این شرایط بخوای ازدواج کنی جهیزیه ت چی میشه ؟ فکر کردی مادر سرسپرده ت ریالی خرج جهیزیه میکنه یا اصلا اون مرتیکه زالو می‌ذاره خرج کنه ؟ پس با آرامش و یواش یواش برو جلو برای ازدواج هم وقت بسیاره هنوز خیلی سنت کمه
یکی از بستگان ما هم اینطور بود
شوهرش خونه زده بود به اسمش ولی شوهره فوت شد
اونم بعد یکی دوسال گفت خونه ندارم معلوم نبود دوست پسرش ازش گرفته یا هرچی
پسرش دعوا راه انداخت برای خونه ولی به جایی نرسید چون اصلا خونه ای به اسم زنه نبود
بعدشم شوهر کرد و شوهر جدیدش با پسرش دعوا راه انداخت
پسر جوون شب خودکشی کرد
اون پسرشم معتاد شد چون مادر ولشون کرد وسایل خونه جمع کرد رفت کلا
اون مردی که مامانت میخواد باهاش ازدواج کنه پسرشو نیاره.... یارو خودشم اضافس...حالا پسرشم میخواد بیاره چی کار بگو پسر اون بره خونه فامیلاش بمونه چرا من برم ...شوهر مامانتو دیدی بهش بگو ....لطفاً یه فکری واسه پسرت بکن چون نمیشه هم من تو این خونه باشم هم اون باشه اینطوری من راحت نیستم...از مامانتم نترس فوقش دوروزه میخواد فحش بده ونفرین کنه ...لااقل میخواد شوهر کنه یه آدم آویزون پیدا نکنه
پام میمونه اینو مطمئنم . باهاش صحبت کردم قبول کرده حق اشتغال و تحصیل و طلاقو بهم بده . گفت خودم خرج دانشگاهتو میدم
با این شرایط بنظرت ازدواج بازم اشتباهه ؟ چون تو خانواده که نمیتونم زیاد حساب باز کنم رو مادرم
