دیشب مادرشوهرم مریض بود رفته بودن دکتر
من دیدم شوهرم خیلیییی نگرانه گفتم پاشو بریم پیش شون ولی خب مشکلی نداشتن و یکم سردرد اینا بود
دیگه میوه ازخونه برداشتم گفتم بریم اونجا بخوریم دور هم
وای شوهرم انقدر نگران مامانش بود کیف کردم 🥹 میوه براش پوست کند انار دون کرد و گذاشت جلوش کلی درباره حالش پرسید ازمایشارو دید نوبت دکتر گفت اصلا خیلی قشنگ نگران بود
ذوق مرگ شدم یعنی پسر منم همینقدر مامانشو دوس داره 😍 🥺
برا همینه مامانا پسر دوستن چون خواهر شوهرام ندیدم ازاین کارا بکنن ؟؟؟؟؟