سلام به همه دوستای گلم ممنونم که تو این چند روز اینقد هوامو داشتین و بهم پیام دادین همونطور که میدونین من مهدیه هستم و 27 سالمه و حدود دو ساله عمل تطبیق جنسیت رو انجام دادم و یه خواستگار برام پیدا شد که توضیحات کاملشو تو تاپیک های قبلیم دادم
پنجشنبه شب با این آقا رفتیم یه رستوران سنتی من چادر سرم کردم یه مانتو آبی پوشیدم با روسری سفید و آبی شلوار مشکی جوراب شیشه ای مشکی و کفش کالج مشکی یهو دیدم اونجا باید کفشمون رو در بیاریم یکم موذب شدم جوراب اینقد نارک پوشیدم گفتم کاشکی کلفت تر پام میکردم البته سریع کردمش زیر چادرم بگذریم از ظاهر و اینا
اول بحث بهش گفتم که من باید یه سری حقیقت ها راجب خودم بگم بهتون اونم با استرس و تعجب گفت بفرمایید من گفتم راستش من نمیتونم هیچوقت بچه دار شم یهو جا خورد گفت براچی و از کجا میدونید و قضیه عمل کردنم از پسر به دختر رو براش تعریف کردم خیلی خیلی براش عجیب بود حرفاش و انگار باورش نمیشد
یکم دیگه از گذشتم گفتمو و اینکه چقد الان زن کاملی هستم و چقد انگیزه دارم برا زندگی مشترک و چقد خوشم اومده ازش و اینا و تو راه برگشت تو ماشین گفتش که من اصلا با قضیه ی عمل کردنم مشکل نداره و از ظاهر و رفتارم خیلی تعریف کرد ولی بچه دار شدن خیلی براش مهمه و این خواستگاری همین جا پروندش بسته بشه قشنگ مطمعن بودم به خاطر شعور و شخصیت بالاش بود که بچه دار شدن رو شیک بهانه کرد که من ناراحت نشم
من با اینکه خودمو آماده کردم بودم برا شنیدن این حرف ولی خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو میکردم ناراحت شدم و شکستم یه جورایی امیدم ناامید شد و سخت بود برام یه سه روزی طول کشید خودمو جمع و جور کنم ولی الان راضیم به رضای خدا
ممنونم ازتون دوستتون دارم