ی عالمه وسیله ریز همش و ریختم تو گونی دارم دیونه میشم داغونم همش چیزی میخوام باید بگردم. اون وقت شوهرم پول نداره بخره من هیچی نمیگم اون هرروز ب من میگه شلخته امشب بهش گفتم برو ننه ات و بیار ببین بدون کمد وکابنت میتونه زندکی کنه من چ گهی بخورم باظرف ها جانیست بزارم انقدرگفته اخر امشب گفتم من میرم تو خیابون پول کمد ودرمیارم ریده شد ب حالش منی که یتو بهش نمیگفتم انقدر روان من و دستکاری نکنه گفتم ماشین بفروش کمد بگیرم قبول نمکنه
شوهر دختر خاله من طلاهای زنشو فروخت رفت یه وانت خرید میدان تره بار بار میزنه من بابامم تو میدون کار میکنه کلا فامیلامون همه اونج کار میکنن البته بابای من وصعش پایینه ها چون سواد نداره ومظلومه
شوهر دختر خاله من طلاهای زنشو فروخت رفت یه وانت خرید میدان تره بار بار میزنه من بابامم تو میدون کار میکنه کلا فامیلامون همه اونج کار میکنن البته بابای من وصعش پایینه ها چون سواد نداره ومظلومه