اول اینکه اصلا اهل خیانت نیست . بخاطر اینکه بیاد جلو شغلشو عوض کرد رفت یه شغل بهتر ولی تایم ازادش خیلی خیلی کمه فقط جمعه ها تایم ازاد داره که اونم نهایت 2 ساعت میاد میبینتم و زود میره میگه یه سری کار اوردم خونه انجام بدم ، مهندس شرکته
سرجمع از صبح تا اخر شب شاید 30 دقیقه حرف بزنیم شباهم که میاد میگم اخ جون میتونیم حرف بزنیم دیگه شبه کار نداره ولی وسطش یا خوابش میبره یا قبلش کلا خوابش برده . من تا الان اعتراض نمیکردم اصلا ولی دیگه کلافه شدم هیچوقت نیست . خیلی مهربون و صادقه ، خانواده ی محترمی داره خیلی وقته میشناسمشون ، دست و دلبازه و خسیس نیست ، چشم پاکه ، اهل نماز و .. هم هست ولی کلافه شدم از بس نیست .
بعد دیشب ساعت 11 گفت اومدم نریا وایسا زود میام نری بخوابیا
منم گفتم اوکی
دیدم 12 شد نیومد ، 1 شد نیومد ، دیگه 1 رفتم خوابیدم خیلی دلخور شدم ازش .
بعد صبح که میخواست بره سرکار پیام داد عذرخواهی کرد گفت خوابم برد دیشب
ظهر اومد پیام داد باز منم باهاش سرد حرف زدم ، بعدش وسط بحث جدی ایسگامو گرفت که مثلا حال و هوا عوض شه ولی من نفهمیدم شوخی میکرد اصلا بحثی نبود که بشه براش شوخی دراورد و خب باور کردم انصافا هم جدی حرف میزد ، بعد وویس داد خندید گفت وای چقد خندیدم و ... بعد گفت چخبر عزیزم
منم عصبی شدم ولی باهاش فقط سرد حرف میزدم یعنی توهین و ... نکردم
بعد وویس داد گفت تو منو درک نمیکنی نمیفهمی من بخاطر تو دارم انقد سخت کار میکنم وگرنه اگه بخاطر تو نبود تو شغل قبلیم میموندم و ...
منم گفتم اوکی توضیح دادن نداره که بهت گفتم هرکار میخوای بکن دیگه انقد نیستی بود و نبودت برام فرق نداره
بعد گفت عزیزم ببخشید الان هستم بیا حرف بزنیم دل منم برات تنگ شده ، میدونم قهری و ...
منم گفتم نه برو کاراتو بکن منم کار دارم
بعدم سین زد و جواب نداد :|
خیلی ناراحتم منتظرم پیام بده ولی میدونم بهش برخورده و پیام نمیده چون نزدیک 30 دقیقه هرکار کرد ولی من باهاش سرد بودم ،
حالا نمیدونم چیکار کنم ، بهش پیام بدم عذرخواهی کنم یا نه ؟ میشه راهنماییم کنید