شوهرم رفته پیش مادرشوهرم از من گله کرده ایشونم اومده کلی نصیحت میکنه

پس طلاق بگیر اگه انقد بدت میاد هم خودت راحت میشی هم اون راحت میشه اقلا بره یه شریک دیگه برا خودش انتخاب کنع انقد اذیت نباشه 

واقعا داری هم زندگیه خودتو و هم شوهرتو نابود می‌کنی با زندگیتو درست کن یا به مادرش بگو طلاق میخوای و تمومش کن آدم یه بار زندگی میکنه

اسی تا صفحه 16 خوندم انگار داشتم داستان زندگی زنعموم رو میخوندم با اینکه عموم عاشقانه دوسش داشت و برای راحتیش همه کاری کرد اما زنعموم همش میگفت نهههه مثل بابا بزرگ است اختلاف سنی شون 13 سال بود اخر با وجود دو تا بچه جدا شدن عموم با همکارش ازدواج کرد دوتا دختراشم باهاش بود و زنعموم موند و سکه ایی که مهرش بود 

الان خداروشکر عموم خوشبخته ولی زنعموم تو بازیافت کار میکنه و دوتا دختراش از مادرشون متنفرن همیشه میگن اه پدرمون بود

به خودت بیا افسردگی داری الان انقدر مردم تو زندگیشون مشکلات دارن مشکل شما اینه شوهرتون هرزه و لاشی نیست برو حتما دکتر یه مدت دارو بخور و رفتارو نسبت به همسرت عوض کن برید گردش طبیعت مسافرت

اگر دیدی باز همین احساس رو داری برو طلاق بگیر چون اینجوری هم بخودت ظلم میکنی هم همسرت هم پسرت 

مادر من از ناراحتی اول رحمش غده در آورد شانس آورد خوش خیم بود بعد ناراحتی قلبی گرفت بعد ۵۸سالگی سرطان مری کرفت که دکترا تشخیص ندادن و از زندگیش هیچ خیری ندید بابای منم هی محبت میکرد مامانم نرم بشه ولی آخرش میدید فایده نداره عصبانی میشد

منم همینم تو زایمانم رفتارهای بد از خودش و مادرش دیدم از اون روز از دواتشون بدم میاد ولی بخاطر بچه ها مجبورم .الا دو سال گذشته ک کلا تو جنگ دعوا بودم ولی دیدم پسران آسیب میبینن کوتاه اومدم و تحمل میکنم .میفهمم چی میگی

اسی برو تغییر جنسیت بده مرد شو تا دست از سرت برداره مثل مازیار لرستانی

وای چ وحشتناک

یه نفس عمیق بکش 

الان حسرت گذشته و آرزوی محال مشکلی رو حل نمی کنه، برعکس فرسوده ترت می کنه و از هدفت یعنی خوشبختی پسرت دورت می کنه. هیچ مادر افسرده و فرسوده ایی نمی تونه کسی و خوشبخت کنه، پس بهتره از نقش قربانی بیای بیرون و رول و نقش قهرمان زندگی ت  رو بازی کنی، می دونم سخته اما باید به خاطر بچت بتونی. 

حتما شنیدی کسایی که عاشق هم بودن، برای هم جون می دادن، اما بعد مدتی زندگی از هم متنفر شدن و جدا شدن، و بعد طلاق جشن طلاق گرفتن از خوشحالی 

یعنی می خوام بگم همونطوری که عشق به تنفر تبدیل میشه، تنفر هم ممکنه روزی به خنثی بودن

و شاید به دوست داشتن عادی تبدیل شه

هیچ چیز در این زندگی بعید نیست 

پس حتما از مشاور کمک بگیر

باگ های ذهنیتو در میاره

ذهنت اروم میشه

شاید، میگم شااااید بتونه کمکت کنه 

واسه پسرت همه راه ها رو برو 

گاردت رو بردار 

دعا می کنم معجزه در زندگی ت اتفاق بیفته 

و دیدت نسب به همسرت اونقدر عوض شه که به جای اینکه بگی مثل بابا بزرگاست بگی خیلی محجوبه

به جای آویزن، بگی خیلی با محبته

❤️❤️❤️❤️❤️

عزیزم خودت بخودت کمک کن با مادرت مشکلتو مطرح کن نه با کسی دیگه درد و دل کن ببین کجا راه رو اشتباه رفتی همسرت بنده خدا ینی نداره طبیعیه رابطه میخواد همسر من 43 سالشه 15 ساله ازدواج کردیم هفته ای سه بار.... حتما برو دکتر گلم یه چکاب کامل بده 

اره دیگه سرخود که بده ،کافورو مثال زدم میگم یعنی برا کم شدن میل جنسی دارو و درمانی هست 

الان عکساشو بزارم اصلا دلتون کباب میشه چی بود چی شد