داداشم موقع گرفتن این زد به بدترین شکل خردشون کرد کلی پول گرفت حتی خرید عروسی نبردشون پدر عروسمون عقد گرفت حتی به پدر من نگفت مهمان دارین یا نه من همه خرجمو خودم دادم بعد روز جشن اشکمو درآورد که چرا برا مادرم شوه م هیچی نخریده و تو عقدم دورم نمیامدن و منو شوهرم رفتیم دست بابامو بگیریم برقصه زد زیر دستمون چون فکر میکرد من قضیه قهر داداشمو به پدر شوهرم گفتم آخرشم سر اینکه لباس عروسمون گذاشتم رو لباسا داداشم کلی فوحشم داد بیرونم کرد بخدا الانم که دارم تایپ میکنم گریه ام داره میاد
به من جهاز نمیده حتی مادرم ضامن وامم نمیشه میگه میخوایم برا داداشت بشیم میگم خب یکم تو خرید جهاز کمکم کن منو سرکوفت میزنن میگه بیا کهنه های تو انبار که خودش استفاده نمیکنه ببرم آخ خدااا بخدا سرکلاسم اینارو تایپ میکنم صورتم به پهنا صورت خیسه