کاش منم مامان بودم بدون اینکه ازدواج کنم
دغدغم بچم بود غذاش لباساش .درساش.میومد خونه غذاشو میدادم میذاشتم استراحت کنه منتظرش میموندم بیدار بشه تا باهاش ریاضی کار کنم.کمک کنم انشا بنویسه.ازش کلی عکس بگیرم.صبحا پاشم بیدارش کنم لباساشو تنش کنم ببرمش مدرسه بعد وایسم از دور نگاهش کنم تا بره تو کلاسش.آرزوی شاید محال