بخدا خستم تا مرز جنون رفتم اول صبح دارم بچم بیدار میکنم بره مدرسه به سختی بیدار شده نشسته چشماش رو بسته هی میگم پاشو از اونور شوهر نفهمم داره دعوام میکنه چی صداتو بردی بالا منم قاطی کردم جفتشون فوش دادم الان بچم پاشده گریه میکنه میگه بیا صبحانه بده منم خوابیدم میگم دیگه به من ربط نداره رسما دیونه خونس