ما بخاطر محل کارشوهرم خونمون ی شهر دیگه است چندروز اومدیم شهرمون. من رفتم خونه مامانم اینا اونم رفت خونه مادر خودش
(دیشب دورهم جمع بودن به من نگفتن بیا چون من با یکی از برادرشوهرم و جاریم قهرم بخاطر فضولی و حرفاشون یکم دلخوری پیش اومد ولی خب در حد سلام ک میکردیم بعد شوهرم تولد اون یکی برادر شوهرم بود شوهرم خودش سوپرایزش کرد توی خونه مادرشوهرم همه بودن خواهر شوهرام برادرشوهرام بعد شوهرم بهم نگفت بیا هیچکس نگفته خیلی ناراحت شدم☹️گریه کردم رفتم به مادرشوهرش گفتم چرا دعوتم نکردیم گفت خونه خودته نیومدی چرا نیومدی گفتم نمیدونستم شوهرم بهم نگفته بود😭😭من خیلی ساده ام چرا رفتم گفتم پشیمونم خودمو کوچک کردم😭اونوقت شوهرم پیششون گفته بود مامانش تنها بود واسه همین نیومد
( دلیل اصلیش گفت چون با اون یکی جاری قهر بودی نخواستم ببینیش حرص بخوری گفتم الان ک بیشتر حرصم دادی تازه اونموقع مهم نبود برام میومدم سلام میکردم تیپمیزدم میدیدم
شوهرم گفت ببخشید این حرفا ولی دلم شکست😭همه خونه مادرشوهرم جمع بودن بجز من😭😭کلا همیشه بی محلی میکنند
امشب هم خواهر شوهرم چندبار زنگ زد به شوهرم که دعوتمون کنه خونش ولی اصلا به من زنگ نزد انگار از من متنفرن