عصر کار واجب داشتم رفتم بیرون زنگ زدم به شوهرم
ک برام پول بگیره بزنه به کارتم گف باشه خبر میدم
سه دور بازار رو چرخیدم تا ببینم اقا چیکار میکنه
هیچی اخرش دیدم خبری نیس برگشتم خونه
دیدم پسرم خوابش برده مشقاشم ننوشته
تا حالا بدون تکلیف نفرستادمش مدرسه تازه امروز
رفتن سر اصل مطلب خانمشم گفته تو گروه اسم میارم
کسی تکلیف ننوشته باشه یه استرسی گرفتم
همش تقصیر شوهرمه معطلم کرد
و گرنه کارم یه ربعه تموم شده بود زود برگشته بودم
خونه