2777
2789

این بشر یه جوری ناز منو میکشید و به من چسبیده بود که من واقعا باورم شده بود دوسم داره

من که هیچ اطرافیان هم میگفتن نامزدت خیلی دوست داره حتی مادرم..!

ولی متوجه شدم که با دخترا لاس میزده

یه بار بخشیدم

ولی بار دوم نتونستم..

نامزدیمو بهم زدم 

حالم خیلی. خرابه برام دعا کنید

خیلی دلم شکسته اس

نامزدم هنوزم گردن نمیگیره

حتی اعترافات خودشم گردن نمیگیره

نمیدونم از چی میترسع چون عقد نیستیم نشونیم

عقد بودیم میگفتم از مهریه میترسه

دلم یه حالی آشوبه که نگو

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خوب کردی

سومین‌کاربری،علت تعلیق:گفتن حقیقت                              نینی‌یار تادلت بخواد ایمیل وشماره دارم تازه دوستا وخانوادمم هستن پس بی‌دلیل تعلیق نکن،نکن خواهرمن نکن                                                                                                        این‌اسموزمانی‌گذاشتم ک هنوزواسم مهم بود،دیگه نمیخوام هیچ ردی ازش باشه ولی متاسفانه نمیشه نام کاربری نینی‌سایتو عوض کرد

متاسفم عزیزم ولی ببین اصلا فکر برگشت نباش قطعا مظلوم نمایی میکنه حتی قسم میخوره ولی بری تو زندگی بیشتر میشه خیانتاش 

الان تحمل کن دلتنگیا و ناراحتیاتو ی عمر از خودت تشکر میکنی

ایشالا ی ادم خوب بیاد سر راهت

کارما💫    https://s6.uupload.ir/files/کف-پذیرایی-لوکس_ce84.jpg.                   https://s6.uupload.ir/files/images_(6)_c58g.jpeg

دخترا بهش زنگ میزدنبلاک نمیکرد جواب میدادمن تا این حد میدونم قطعا چیزای دیگه هم بوده ک اونارو خدا می ...

منم سر همین مسئله تموم کردم عزیزم ، خیلی اذییتت بودم 

باز باران بی ترانه بی بهانه ✨

خیانت خیلی بده،اگه بمونی همیشه باید با شک و تردید زندگی کنی

.تنهایی یعنی این سکانس...💔توی قسمتی از فیلم "رستگاری در شائوشنگ"، پیرمردی به اسم بروکس بعد از ۵۰ سال‌ از زندان آزاد شد، برگشت به شهرش ولی هیچی دیگه مثل قبل نبود. این آزادی براش تلخ‌تر از زندان بود.چند روز بعد مثل همیشه از خواب بیدار شد، دوش گرفت، بهترین لباسش رو پوشید، عطر مورد علاقه‌اش رو زد. رو یه چهارپایه رفت و با یه چاقو روی دیوار خونه‌اش نوشت : بروکس اینجا بود...و خودش رو از سقف همون خونه، برای همیشه رها کرد.بروکس اون جمله رو نوشت چون کسی دیگه نبود بفهمه که "من اینجا بودم..."مثل خیلی‌ از ماها که وسط شلوغ‌ترین روزا ته دلمون خالیه و منتظریم یک نفر بیاد، مارو بفهمه، پیشمون بمونه.ما هم اینجاییم.همین حالا.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   زندگیمیی  |  10 ساعت پیش
توسط   mmmary66  |  7 ساعت پیش
توسط   _vampi_  |  10 ساعت پیش