چن وقت دیگه عروسیشه
قضیه از این قراره حدود دوسال پیش من و ابجیم میریم خونشون چند روز گفتیم پیش هم بمونیم
شب آخری که اونجا بودیم سر یه شوخی خییییییییلی ساده خییییلی چرت بدترین توهین هارو به ما کرد فحش داد جیغ میکشید بی دلیل میگف ج نده وهزاران حرف دیگه اون شب به قدری ناراحت شدم بابت ای رفتار میخاستم نمونم اونجا ولی خالم نذاشت گفت دیر وقته جایی نداری الان بری و اینحرفا ولی نتونستم اصلا بخوابم فردا ساع 6صب اونا خواب بودن که ما زدیم بیرون و بعدها زنگ وپی میداد که اونی که بردتون..... وای حتی خجالت اوره بخام اینجا تایپش کنم
میگف شما حسودی منو میکنید که من نامزد دارم درصورتی نامزدشو سگ جلوی در خونمون هم نمیخام
من نامزد کردم ولی شمارو دارن....، 🤦♀️🤦♀️😖
خیلی حرفای زشت
خلاصه از اون روز شماره وهر چیزی که تو مجازی ازش داشتم حذف وبه طور کامل قطع ارتباط باهاش کردم ن با خودش ن مادرش جایی میدیدمشون هیچ حرفی نمیزدم
تا چند روز پیش خودش و شوهرش وخالم میخاستن بیان خونمون مثلا چون دم عروسی بود برا دستبوسی و اینحرفا من اولش قبل اینکه بیان از خونه زدم بیرون گفتم با چه رویی میخان بیان و اینا مامانم گف اشکال نداره حالا وقتی اومدن ولی من رفتم بیست دقه آخر اومدم خونه خودش و شوهرش نشسته بودن سلام دادم اون حتی نگاهم نکرد چه برسه بخاد سلامی چیزی بکنه وخالم اومد پیشم گف اون جریان فراموش کنم ازت انتظار دارم کینه ها رو داشته باشین ولی عروسی رو بیا
ولی من از این رفتارشون حالم بهم خورد
میخام نرم نظر شما چیه؟
هرچند میدونم بقیه اصرار میکنن که زشته نری و اینحرفا