با شوهرم بودم یه مرد دو متری با ۱۰۰ کیلو وزن پیشم بود رقتیم جایی از شهرمون ک شلوغ بود ساعت ۱ بود دو تا بلال سفارش دادیم تا اماده بشه نشستبم لب جوب
یهو سه چهار تا پسر هیکلی و قد بلند اومدن نزدیک ما وایسادن شروع کردن به ایراد گرفتن که این پژو واسه شماست شوهرم گف نه بعد یهو گف چرا اینجا پارک کردی اینم گف گفتم واسه من نیس و بلند شد بعدش یارو یکیشون اومد جلو یقه شوهرمو گرف
چن تا فحش و اینا داد اقاعه کلا مست بود حالش خوب نبود خلاصه شوهر منم رزمی کاره دعوا داشته کم و بیش تو جوونیش اونا چهار تا بودن شوهرم تنها بود ولی باز یکم شوهرم ملاحضه کرد گف برو خدا روزیتو جای دیگ حواله کنه
اونم یهو گف همینجا درازت میکنم زنتو میبرم چهارتایی ......
دیگ شوهرم قاطی کرد یه کله زد بهش چهارتایی ریختن سر شوهرم
اینم دو تا زد و چهارخورد باز خداروشکر میکنم چن تا اقای دیگ نزدیک ما بودن اومدن جدا کردن ما هم رفتیم سوار ماشبن شدیم راه افتادیم وسطای راه دیدیم همونا دارن میان دنبالمون دیگ نگم برات ک من قبض روح شدم تا بیخیال ما بشن
حالا من مبخاستم زنگ بزنم به پلیس
شوهرمم سرعتشو کم کرد خاست وایسه پیاده شه من از ترس گریه میکردم نمیزاشتم وایسه خلاصه یه بیست دقیقه ای دنبالمون اومدن من انقد گریه کردم داد زدم داشتم از خال میرفتم از ترس
که خودشون نمیدونم چیشد بیخیال شدن کلا پیچیدن یه جای دیک و نیومدن دنبالمون