موقع ناهار برگشتن و ناهار خوردن
من سریع میوه و چای آماده کردم و ظرفا رو شستم و...
باز تا چای و میوه آوردم
گفتن نه جمع کن تو سبد بریم بیرون
گفتم الان آمادس دیگه
همین جا میل کنید بعد بریم
بعضیاشون چای نخوردن نمیدونم از ناراحتی بود یا نه🥲
خیلیم همیشه بیخودی عجله دارن
خلاصه رفتیم بیرون و اونا از همون ور رفتن
ما برگشتیم خونه
همسرم که چون من ناراحت بودم از ظهر باهام رفت تو قیافه
محل نمیذاره بهم
خودمم عذاب وجدان گرفتم😭😭😭