ببین یه دانش آموز داشتم عاشق فوتبال بود
مادرش ترسوندع بودتش که رو زمین آسفالت فوتبال بازی کنه میفتع پاش زخم میشه
بچه زار زار گریه میکرد من فوتبال دوست ندارم من نمیخوام خوشم نمیاد... مادرش میگفت هرچی بهش میگم عیب نداره با یکم بازی چیزی نمیشه برو بازی کن گوش نمیده
میخواستم بزنم تو دهن مادرش
بابا تو ترس هات رو به بچه انتقال دادی الان فکر میکنی آزادی میدی بهش؟؟؟