یه جور ناراحتم کردن چند باری با حرفاشون بخاطر اینکه اولش شوهرم اومد پول نداشت میگفتن نگاه کن ابجیت چقدر اذیت شد تو دیگه نباید اذیت شی تقریبا از بعد عروسی من این حرفا شروع شد
یا مثلا بدبختیای منو مثال میزدن
یا مثلا قبل عروسی من خونه خریدن پول نداشتن جهیزیه بزارن الان ک نوبت خواهرم شده بود میگفتن خونه میفروشیم جهیزیه میزاریم ابرومون نره یه وقت من انگار دخترشون نبودم
برا من جشن نگرفتن واسه اون هرروز آهنگ میزاشتن میگفتن جشن تو تالار با این اهنگ عروس بیاد تو با این اهنگ عروس برقصه اما برا من پدر شوهرم اونم تو داهات عروسی گرف اینا هیچی نگفتن عروسی شد زهر مارم 💔
برا من جهیزیه سبک با کلی حرص و جوش ک مبل میخوای چی کنی ولش کن تخت میخواهی چیکار ولش کن من بزور جهیزیه گرفتم تازه برا شوهرمم کت شلوار نگرفتن بازور پول دادن با زورر من و پیر کردن تازه فامیلم بودیم رسم بود خب من خجالت میکشیدم
حتی خاسگارای ک پولدار بودن میومدن خاستگاری هم رد میکردن برا من اما برا خاهرم دنبال پولدار میگشت
شاید از رو نفهمی همچین حرفایی میزدن اما دله من اتیش گرفت الان یه اتفاقایی افتاده دلم هم خنک شده هم ناراحت بخدا نمیدونم خوشحال باشم یا غمگین
دلشون داره اتیش میگیره
من دوسشون دارم و داشتم خودشون عقده ایم کردن لعنت بهشون