2777
2789

این خانواده شوهرم بدی نمونده که به من نکرده باشن.

سه سال پیش به من تهمت هرزگی زدن، ما رو از خونشون بیرون کردن، انتقالی رفتیم شهر مرزی یکبار سر نزدن بهمون.

یکسال خونه بابام بودم با بچه هام، همسرم شهر دیگه خدمت میکرد. این یکسال یکبار دیدن نوه هاشون نیومدن.

شوهرم همه اینا رو میدونه.

حالا امسال من 4 روز میرم شهر مادرم سرکار و پسر کوچیکه رو میدم مامانم نگهداره، پسر بزرگه و شوهرم میرن خونه مادرش می مونن. آخر هفته میام خونه.

خیلی گفتم زیاد نرین ولی انگار همه بدی هاشونو فراموش کرده.

دیشب پسر کوچیکه رو برده خونه اونا و به من نگفته. الان تو گوشیش عکس پسرم و پدر شوهرم هست.



دارم آتیش میگیرم. الان خوابه دلم میخواد بیدارش کنم باهاش دعوا کنم.


چکار کنم به نظرتون؟

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم/ محتاج برادران و خویشان نشوم/ بی منت خلق خود مرا روزی ده/ تا از در تو بر در ایشان نشوم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

در هر صورت پدر و مادرشن عزیزم

باشن. 

خودش بره ولی بچه ها رو بدون من نباید ببره

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم/ محتاج برادران و خویشان نشوم/ بی منت خلق خود مرا روزی ده/ تا از در تو بر در ایشان نشوم

نه بچه رو آورد. فقط برد که اونا ببیننش. 

همه زحمتا با مادر من بوده. خیلی زورم میاد اونا ادعای بزرگی دارن و گوه میخورن.

همینا زمانی که ما رو از خونشون بیرون کردن پسر بزرگم 6 ما برا خونه اونا گریه میکرد ولی براشون مهم نبود

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم/ محتاج برادران و خویشان نشوم/ بی منت خلق خود مرا روزی ده/ تا از در تو بر در ایشان نشوم

خب بزرگ ک می‌ره کوچیک چرا نره

چون زحمتی براش نکشیدن دلم نمیخواد ببیننش

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم/ محتاج برادران و خویشان نشوم/ بی منت خلق خود مرا روزی ده/ تا از در تو بر در ایشان نشوم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792