این خانواده شوهرم بدی نمونده که به من نکرده باشن.
سه سال پیش به من تهمت هرزگی زدن، ما رو از خونشون بیرون کردن، انتقالی رفتیم شهر مرزی یکبار سر نزدن بهمون.
یکسال خونه بابام بودم با بچه هام، همسرم شهر دیگه خدمت میکرد. این یکسال یکبار دیدن نوه هاشون نیومدن.
شوهرم همه اینا رو میدونه.
حالا امسال من 4 روز میرم شهر مادرم سرکار و پسر کوچیکه رو میدم مامانم نگهداره، پسر بزرگه و شوهرم میرن خونه مادرش می مونن. آخر هفته میام خونه.
خیلی گفتم زیاد نرین ولی انگار همه بدی هاشونو فراموش کرده.
دیشب پسر کوچیکه رو برده خونه اونا و به من نگفته. الان تو گوشیش عکس پسرم و پدر شوهرم هست.
دارم آتیش میگیرم. الان خوابه دلم میخواد بیدارش کنم باهاش دعوا کنم.
چکار کنم به نظرتون؟