خودمم میگم
روستا نشینم و اوضاع وقتی بدتر شد که پام شکست و دستم اسیب دید و دیگه رسما خونه نشین شدم.
چند روزیه که با مادرم حرف نمیزنیم و تو طول روز بی حرف و ساکتم
منتظر میمونم عصر داداشم از سر کار بیاد دو کلمه ای باهام حرف بزنه و کمکم کنه یکم راه برم.
برام دعا کنید از این شرایط رها شم