مادرای عزیز بگید که چجوری خبر بارداریتون رو به شوهرتون دادین و واکنشش چی بود موقعی که گفتین

ساحل_sahel

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/26

تعداد پست: 305

من سر دختر اولم شوهرم بهم خبر بارداری م داد آخه کارشناس آزمایشگاست .  خودش بتا انجام داد  ...

جاتون عوض شده😄

سالهاست که منتظر آمدن روزهای بهترم اما نمیدانم چرا هنوز دیروزها بهترند....

1397/01/27

|

00:34

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

گندم750

عضویت: 1396/08/30

تعداد پست: 6447

چه قشنگ ولی چه ناراحت کننده حیف اون همه ذوق که تهش ناراحتی باشه ایشالا بچه بعذی

😔😔

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

1397/01/27

|

00:35

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

نرگسخانوووووم

عضویت: 1396/10/25

تعداد پست: 2092

سر کار بود بهش زنگ زدم گفتم داری بابا میشی گفت الکیه بابا,گفتم بی بی چک گذاشتم مثبته گفت نه بابا نیست,ظهر هم که اومد خونه هیچی دیگه شب رفتیم ازمایشگاه وقتی جواب ازمایشو دید نمیدونست از خوشحالی چکار کنه,خیلی شب خوبی بود بارون هم میومد😘😘

خدایا ممنونم که امیدم رو ناامید نکردی

1397/01/27

|

00:35

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

گندم750

عضویت: 1396/08/30

تعداد پست: 6447

چه عالی عب نداره انشا..بعدی

😭😭😭😭😭

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

1397/01/27

|

00:35

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آناكارنينا

عضویت: 1396/11/16

تعداد پست: 2057

ما تو سفر بوديم كه فهميدم

بغل كرديم همو گريه كرديم از خوشحالي

مادر يك گل رز هستم و تو يك جزيره كوچيك زندگي ميكنم

1397/01/27

|

00:35

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ساحل_sahel

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/26

تعداد پست: 305

خیلی برام سخته😔😔😔😔

ناراحت نباش عزیزم منم خیلیا رو سراغ دارم بارداری اولشون اینجور شده خودت برا دومی آماده کن

سالهاست که منتظر آمدن روزهای بهترم اما نمیدانم چرا هنوز دیروزها بهترند....

1397/01/27

|

00:36

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

گندم750

عضویت: 1396/08/30

تعداد پست: 6447

ناراحت نباش عزیزم منم خیلیا رو سراغ دارم بارداری اولشون اینجور شده خودت برا دومی آماده کن

😔😔😔مرسی

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

1397/01/27

|

00:38

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ساحل_sahel

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/26

تعداد پست: 305

سر کار بود بهش زنگ زدم گفتم داری بابا میشی گفت الکیه بابا,گفتم بی بی چک گذاشتم مثبته گفت نه بابا نیس ...

چه رومانتیک مخصوصا با بارون که خودش حس و حالای خوب چند برابر میکنه

سالهاست که منتظر آمدن روزهای بهترم اما نمیدانم چرا هنوز دیروزها بهترند....

1397/01/27

|

00:42

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب