حدس میزدم . بیین این حس انتقام هم میتونه مخرب باشه هم مفید . تو باید از این حس ناراحتی و خشمت به نفع خودت استفاده کنی نه به ضررت
از این شاخه به اون شاخه پریدن و کاری که الان داری میکنی ، بیشتر گل به خودیه و به خودت ضربه میزنه نه به شوهر سابقت
ولی اگه بیفتی دنبال کار و درس و اینچیزا ، کم کم میتونی برای خودت یه سرمایه ای جمع کنی ، شاید بتونی بعد چند سال یه ماشین خوب برای خودت بخری ، حالت هم کم کم بهتر میشه و وقتی وارد جامعه بشی و مقبولیت اجتماعی داشته باشی و به خاطر ویژگی های مثبتت تحسین بشی ، اثر رفتارای شوهر سابقت روی روح و روانت کمتر میشه
شاید اولش این کارا رو برای چزوندن اون انجام بدی ولی کم کم میبینی که اون آدم توی ذهنت بی ارزش و کمرنگ میشه . به یه جایی میرسی که از مقایسه خودت با اون خندت میگیره چون اون حالا خیلی دور تر و عقب تر از تو ایستاده و فقط یه خاطره محو از دوران زندگی مشترکتون برات باقی مونده که حالا دیگه بیمعنیه
توی اون مرحله آروم آروم همه چیزو میپذیری و آرامش میگیری
فکرمیکنم این راه حل بهتره تا اینکه بخوای وقتتو با پسرایی که خیلیاشون شبیه همون شوهرتن هدر بدی