خداروشکر.خدا حفظش کنه
مادرشوهر من ی هفتس اینجا خونمونه با دخترش
تعمیرات خونه دارن اومدن پیش ما
حالا چند تا دختر دیگم داره.یروز نمیره اونجا.من یکم نفس بکشم.همش بشور بساب بپز...
مثل ملکه الیزابت نشسته رو مبل دستور میده.تکون از تکون نمیخوره...شوهرمم که بشدت بچه ننه است مثل غلام حلقه بگوشش...دیشب باهم رفتن بیرون وقتی برگشتن دخترم خونه بود گفت فلان چیز رو میری برام بخری؟
تا شوهرم گفت باشه.مامانش گفت نه.نمیخاد...باز اینهمه راه بری بیرون بخری.فردا بخربراش.
(حالا خوبه خودشو برای کاری برده بود بیرون)....فکر کن حتی به نوه هم حسادت دارند چه برسه عروس