خوشحالم 😁
ما الان دو هفتس برا زندگی اومدیم قم
قبلش شهر مادر پدر من زندگی میکردیم
دیروز غروب مامانم داشت میگفت که عمه و دختر عمه های مامانم با مامانبزرگ من دارن از یه شهر دیگه میرن اونجا چند روز بمونن
دلم خواست منم بودم چون هم مامانبزرگمو دوست دارم
هم عمه و دختر عمه های مامانمو
اما چیزی به شوهرم نگفتم گفتم حالا میگه هنوز دو هفته اومدیم
امروز ظهر بهم گفت که اگه دوست داری وسیله هامونو جمع کن فردا ظهر اومدم خونه بریم خونشون
تا اونجا هشت ساعت راه داریم
من الان خوشحال ترینم😁