براش پیام زدم سلام خوبی
دیدم جواب داد و گیر داد شماره رو از کجا آوردی و .. من زیر بار نرفتم و گفتم شانسی گرفتم و.. به ظاهر قبول کرد که من شانسی گرفتم شماره رو باهم حرف زدیم و دیدن هم رفتیم دوبار بهم گفت من دیشب با پدرم بحثم شده بود و نیاز به هم صحبت داشتم بخاطر همون جواب پیامت رو دادم وگرنه آدمی نیستم بخوام اینجوری با کسی آشنا شم یا اهل دوستی باشم نمیدونم باید بگم خوش شانس بودم یا بد شانس به هر حال اون لحظه انگار شانس با من بوده که جواب پیامم رو داده بود دوبار دیدن هم رفتیم یکبار ۵ بهمن بود از دور فقط ببینیم از هم خوشمون میاد یانه... یکبار هم ۲۵ بهمن برای صحبت رو در رو برای آشنایی بیشتر بعد از دیدار اول که انگار همو پسندیده بودیم اره اون با پولیور قهوای و شلوار لی و یه بارونی بلند نه زیاد بلند از زانو بالا تر بود عین فیلمها برف هم می اومد تو پارک قرار داشتیم نزدیک خونه ما اومد و باهم حرف زدیم اونجا اصرار کرد که شماره م رو از کجا آوردی و من ازت خوشم اومده دوستت دارم و .. هر حرفی بگی قول میدم همین جا چالش کنیم .. خیلی زیاد اصرار کرد من دوست نداشتم زندگی که میخواستم شروع کنم با دروغ باشه براش تعریف کردم ..۶9 برای رسوندنم خیلی اصرار کرد که سوار ماشین پرایدش بشم ولی خب نتونسم قبول کنم و برگشتم با حرفی که گفت من الان میتونسم با گل و کادو بیام پیشت ولی چون میترسم به ازدواج ختم نشه تو نمونی با گل و خاطره بخاطر همین دست خالی اومدم فقط برای آشنایی.. ته دلم روشن شد گفتم چه پسر خوب و قابل اعتمادی دوست نداره باعث ناراحتی بشه .. هر اتفاقی می افتاد دوست مجازیم((محمد)) خبر میدادم و محمد دیدنش رفته بود میگفت انگار به ازدواج فکر میکنه خوب پیش رفتی و تشویقم کرد .. دوسه هفته بود که اشنا شده بودیم ولی زیادی باهم بودیم شبها نصف شبا صبح زود هر لحظه باهم اس ام اس بازی میکردیم پیام های عاشقانه برای هم میفرستادیم خیلی روزهای قشنگی بود یکم دیر جواب میدادیم نگران هم میشدیم سر یک ماه دیدم جدی تر شد گفت ادرس خونتون رو میخوام منم یهو جا خوردم گفتم به این زودی گفت اره مگه اهل ازدواج نیستی اگه نیستی من نمیتونم بیشتر از این باشم چون من اهل دوستی نیستم گفتم نه چرا ولی خوب زود نیست گفت نه چیزهایی که باید میدونستم و دیدن بود دیدم و شنیدم من ازت خوشم اومده دوس داشتی ادرس بده از حرفهاش بوی اعتماد گرفتم هم اعتمادم به محمد بیشتر شد هم به کسی که برام معرفی کرده بود..