خیلی مشکل دارند خودشون تحمل دیدن غمشون رو ندارم
هی به خودم میگم ولش کن شوهرتو بذار هرگوهی میخواد بخوره ولی تهش میبینم نمیتونم میدونم کاری نمیکنه الان اما هم اینکه قلبش برای من نیست چشمش فیلم مستهجن میبینه دستش بلنده اینا منو روانی کرده
عزیز دلم خیلی با احساساتت داری نگاه میکنی. مطمئن باش خونوادت اگه احساسات و شرایط تو رو بدونن از اینکه جدا بشی خوشحال ترن.
همه مشکلات دارن؛ کیه که مشکلات نداره. ولی ارزش تو بیشتر از اینه که بخوای تو زندگی ای بمونی که اینقد اذیتت میکنه. تنهایی شرف داره به زندگی با آدم خیانتکار و کثیف . رابطه جنسی هم داشته با اون خانومه؟ رابطشون در چه حدی بوده؟
اینکه میخوای باهاش زندگی کنی یا نه تصمیمش با خودته
اما از چک نکردن گوشیش شروع کن سخته ولی شدنیه
سعی کن اصلا حساسیت خودتو نشون ندی خیلی عادی انکار اتفاقی نیفتاد اتفاقا بهش محبت کن کلامی اما خودتو ازش دریغ کن برای خودت برنامه بریز با فامیل و دوست یا حتی تنها بیرون برو سینما کافه اومدنی گل بگیر برا خودت
تو مجازی فعالیت کن با بقیه ارتباط برقرار کن آرایشگاه برو روتین داشته باش بزار اون تغییر رفتار تورو ببینه و براش سوال بشه چرا دیگه حساس نیستی
مگه میشه برو شرکت گیسای زنه رو بکش. شوهرتو جر بده وا
شوهرم پاشو فراتر گذاشت تو‌چت و بهش گفت بدو‌شوهریو سرویس بده اونم استکیر خنده که مگه چیه شوهرمه که وقتی دیدم چشام داشت درمیومد از تعجب
و‌حرفای سرکارشون
حرف احساسی ن فقط برای بار آخر شوهرم گفته بود ناراحت شدی از اینکه گفتم پیام ندیم اونم گفته بود ن شوهرم گفت هر لحظه شگفت زده ام میکنی
جالب اینکه شوهرم بشدت باحیا بود نمیگم تقصیر اون‌هرزه است اما یادمه ی چیزایی از شرکت میگفت من حس بد پیدا کردم به این زن حتی خود شوهرم تعجب کرده بود چطوری این زن این حرفو زده حیا کم کم میریزه
و‌من موندم شوهرم چطوری اینو دوست داره وقتی حتی به شوهر خودش رحم نکرده
الهی هیچکدومشون خیر نبینند کاش منم تو ذاتم بود و میرفتم با یک نفر دیگه
