رفتیم مسافرت بعد خاله اش دعوتمون کرد خونشون ناهار
دور هم جمع بودیم داشتم راجب اینکه پسر داییم چقد خوش حسابه تو وام خونگی میگفتم خواهرشوهرم گفت کدوم پسرداییت شوهرم گفت همون گشنه هست اونو میگه منظورش خسیس بودن بود
منم چشم غره شدید رفتم بهش
چند بار این حرفو جلو خانوادش گفته بود
منم امروز راجب خاله هاش و فامیلاش همه چی گفتم گفتم که هیچ کدوم تا حالا خونه ات نیمدن فقط فامیلای من اومدن فامیلات از ترس کادو نیمدن
دعوا شدید کردیم گفتم دفعه آخرت باشه همش راجب فامیلای من جلو مامانت اینا بد میگی
حق با کی بود واقعا؟