2777
2789

تاپیکام بیشتر از یکساله در مورد کراشم حرف زدم

مدت کمیه که ما نزدیکتر شدیم به هم 

ولی من به محض نزدیک شدن از زندگیش چیزایی فهمیدم که اصلا خوشایند نبود و داغون شدم و پس از فهمیدن، اون به من نزدیکتر شد و ادعای دوست داشتن کرد

و گفت تمام این مدت دوستت داشتم.. 

اما من نمیتونم باورش کنم،همه چیش باهم تناقض داره نمیتونم بفهممش

اما اصرار داره که قانعم کنه دوسم داره و چیزایی ازش فهمیدم تموم شده.. 

بسیار آدم عجیبیه و باورم نسبت بهش فرو ریخته

حس عجیب و لعنتی دارم، بعد از یسال و نیم احساس و علاقه در حد کراش درست زمانی قرار بود ب هم نزدیک بشیم همه چی پیچیده شد... 

برات حمد خوندم 

میشه برام یه صلوات بفرستید و برام دعا کنید ؟ ان شالله خدا هزار برابرشو برای خودتون رقم بزنه  تاپیک ها متفاوته بله چون ادم ها هم متفاوتن کاربری دست 3دوست گلگلی     باردار نیستم تیکر همینجوری هست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چی شد که بالاخره رابطه تون شکل گرفت؟

عزیزم

اون آدم درگیر یسری چیزها تو زندگیشه که برای من خوشایند نیست

بهم گفت دوستت دارم

و ترس از دست دادنتو دارم،و ابراز علاقه کرد بهم

ولی من شرایط دشواری هست برام مدام فکر و خیال میکنم و خیلی اذیتم.. 

نمیدونم چه تصمیمی درسته و در آینده چی پیش میاد


عزیزماون آدم درگیر یسری چیزها تو زندگیشه که برای من خوشایند نیستبهم گفت دوستت دارمو ترس از دست دادنت ...

پس بالاخره خودش مستقیم اومد گفت؟یا شما کاری کردید که جرات کنه بیاد بگه؟ 

من پستهای قبلیتون رو قبلا دیده بودم و خیلی فکرم درگیر بود که رابطه شما بالاخره چی میشه. اسم کاربریتونو یادم موند که اگه پست جدید گذاشتید بیام ببینم. ولی نگفتید چه کار کردید چه جوری شد که اومد مستقیم گفت امروز اومدم دیدم پست گذاشتی که یه سری مشکلات تو رابطه در رابطه با اون ادم وجود داره.ببخشید سوال کردم اگه دوست داشتید جواب بدید. 

پس بالاخره خودش مستقیم اومد گفت؟یا شما کاری کردید که جرات کنه بیاد بگه؟ من پستهای قبلیتون رو قبلا دی ...

ببین ما از اول مهر ماه طی اتفاقاتی که مربوط به شغلمون بود به هم نزدیکتر شدیم و طوری شد من به محل کارش رفت و امد میکردم و در طی این رفت و امد ها که مدارک و سیستمش دستم بود یه چیزایی ازش فهمیدم و اونقدر سختم بود که تنش بینمون اتفاق افتاد،و ایشونم به دوست داشتنش اعتراف کرد، گفت دوستت دارم، خودتو ازم نگیر 

پس بالاخره خودش مستقیم اومد گفت؟یا شما کاری کردید که جرات کنه بیاد بگه؟ من پستهای قبلیتون رو قبلا دی ...

ولی من کنار نمیومدم و باز دعوامون میشد و ایشون باز احساسشو بهم تکرار میکرد 

ولی خب همچنان ما باهم درست کنار نیومدیم

ولی من کنار نمیومدم و باز دعوامون میشد و ایشون باز احساسشو بهم تکرار میکرد ولی خب همچنان ما باهم درس ...

مرسی عزیزم تعریف کردی. به نطرم زود قصاوت نکن از طرفی هم سعی کن با احساسی شدن تصمیم غیرمنطقی نگیری. ازش توضیح بخواه اگه منطقی بود و قابل بخشش قبول کن اگر هم دیدی با احساسی کردنت میخواد سرپوش بذاره رو کارهاش تمومش کن

چقدر ناراحت کننده است  که بعد از یکسال و نیم امدن و رفتن که ادم منتظره طرف ابراز علاقه کنه که خودشو اماده می کنه در قلبشو به روی یکی باز کنه ادم ناامید میشه.

من بارها برام این اتفاق افتاده. چقدر باهات احساس نزدیکی می کنم

چقدر ناراحت کننده است که بعد از یکسال و نیم امدن و رفتن که ادم منتظره طرف ابراز علاقه کنه که خودشو ...

عزیزدلم🥹🫂

وحشتناکه این حس،راهیو یکسال و نیم اومدم دقیقاااا زمانی فکر کردم همه چی درست شده، به بدترین شکل پتک شد خورد تو سرم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mmmary66  |  5 ساعت پیش
توسط   _vampi_  |  8 ساعت پیش