تاپیکام بیشتر از یکساله در مورد کراشم حرف زدم
مدت کمیه که ما نزدیکتر شدیم به هم
ولی من به محض نزدیک شدن از زندگیش چیزایی فهمیدم که اصلا خوشایند نبود و داغون شدم و پس از فهمیدن، اون به من نزدیکتر شد و ادعای دوست داشتن کرد
و گفت تمام این مدت دوستت داشتم..
اما من نمیتونم باورش کنم،همه چیش باهم تناقض داره نمیتونم بفهممش
اما اصرار داره که قانعم کنه دوسم داره و چیزایی ازش فهمیدم تموم شده..
بسیار آدم عجیبیه و باورم نسبت بهش فرو ریخته
حس عجیب و لعنتی دارم، بعد از یسال و نیم احساس و علاقه در حد کراش درست زمانی قرار بود ب هم نزدیک بشیم همه چی پیچیده شد...