برای اینکه یک ماهه از هم دوریم و تایمهای خیلی کوتاه اومده دیدن بچه انقدر سرنگین و داغون برخورد میکنه که واقعا میترسم کسی ما رو اینجوری ببینه یا آبرومون بره آخرش
خدا کنه یا کلا طلاق بگیریم یا کلا آدم شه و گرم برخورد کنه یعنی هردفعه میاد برج زهرماره
من اصلا دوستش ندارم و اینطوری نیست که قلبم براش بتپه که نمیاد سمتم به درک اصن
ولی اینکه این اخلاق گندش داره ادامهدار میشه دیوانم کرده
کور خونده اگر فکر کرده من آدمی ام بخوام دلش رو به دست بیارم
چون ما مجبورش کردیم بیایم شهر خودمون و اون دور باشه (تا وقتی که اوضاع کار درست شده خودش هم بیاد)، اعصابش رو خورد کرده.
ولی از این فاز نمیخواد بیرون بیاد مرتیکه هروقت میاد اگر حرفی ام بخواد بزنه همش غر خالصه.
انقدر این روزا به طلاق فکر میکنم که خدا میدونه