2777
2789
عنوان

عذاب وجدآن دارم پیرزن رو راه ندادم خونم

| مشاهده متن کامل بحث + 960 بازدید | 48 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اشکال نداره پیرها بعضی وقت ها خرفت میشن بزار به خودش بیاد دست از سرت برداره کار خیلی خوبی کردی

خرفت؟پیرها؟ حرف قشنگی نیست خودتم پیر میشی

برای سلامتی برادر۷سالم یه صلوات بفرست💜 اللهم صل الله محمد واله محمد💜
وا چه عجیب. مردم چه رویی دارن😐 همینکار خوب بوده اگه پرسید بگو ببخشید میخواستم استراحت کنم

اصلن باخودش نمیگه اینا خستن دوتا بچه دارن

تازه تا شامم نخوریم نمیره بعدم متلا سیب‌زمینی درست میکنم میخوره ها میگه قند دارم فرداش میاد حالشو بد میکنه میگه خونتون سیب‌زمینی خوردم قندم رفته بالا حالم بده

منم یه همچین ادمی تو زندگیم هستهر روز زنگ میزنه و اسیرم کردهمنم درگیری زندگی خودم و حتی مامانم و دار ...

همین دیگه با عذاب وجدان بعدش چیکار کنیم بنظرت انشالله که میبخشه خدا چاره ندارم 

منم دوست ندارم بد باشم ولی خوب مجبورم

بخدا با یه بچه مدرسه ایی و یه دختر 4 ساله دیگه نمیرسم به هیچ کارم اینم اضافه شده

اهمیت نده

ارامش زندگیت از همه چی مهمتره

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
همین دیگه با عذاب وجدان بعدش چیکار کنیم بنظرت انشالله که میبخشه خدا چاره ندارم منم دوست ندارم بد باش ...

اخه رو بدی توقع بیجا میخوان از ادم....

دخترش ماه به ماه سرش نمیزنه بعد به من میگه تو دختر منی...همش میگم مادر من منم گرفتاریای خودمو دارم مامانم پیشمه...مهمون میاد برام....اما باز هر روز زنگ میزنه بخدا منم خسته شدم ازش

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

یادم به دختر برادر شوهرم افتاد،یک سال و نیم منو سرویس کرد،دیگه داشتم دیوونه میشدم 

فقط 26 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
شوهرم بغل خونمون مغازه داره و با این خانومم خیلی خوبه بهش میگه خاله

خب بگو بره پیش شوهرت بشینه مغازه هم هست آدم زیاد میره میاد حوصلشم سرنمیره

یک سال از همه دور شو و تلاش کن، بعد یک سال از خودت رو نمایی کن، اون لحظه ست که همه دلشون میخواد یا باهات باشن یا جات باشن...💋
اخه رو بدی توقع بیجا میخوان از ادم....دخترش ماه به ماه سرش نمیزنه بعد به من میگه تو دختر منی...همش م ...

درسته واقعا اعصاب نیست حالا همه واسه خودشون دردسر دارن

ولی خوب مثلا من با هم سن و سالام حرفامون بهم میخوره و همو میفهمیم 

یه خانوم 60 ساله رو من چجوری درک کنم

یادم به دختر برادر شوهرم افتاد،یک سال و نیم منو سرویس کرد،دیگه داشتم دیوونه میشدم

خیلی سخته من تازه یه ماهه اومدم اینجا دیوونه شدم یک سال و نیم که خیلیه 

جالب اینه مهمونم داشته باشم میاد پیش اوناهم میشینه 

چند روز پیش مامانم شون اومده بودن اومد نشست نرفت بابام از خجالتش تو اتاق نشست در نیومد

یادم به دختر برادر شوهرم افتاد،یک سال و نیم منو سرویس کرد،دیگه داشتم دیوونه میشدم

خیلی سخته من تازه یه ماهه اومدم اینجا دیوونه شدم یک سال و نیم که خیلیه 

جالب اینه مهمونم داشته باشم میاد پیش اوناهم میشینه 

چند روز پیش مامانم شون اومده بودن اومد نشست نرفت بابام از خجالتش تو اتاق نشست در نیومد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز