من تازه ازدواج کردم . توی دوران آشنایی و عقد همیشه سعی کردم مستقیم و غیر مستقیم بهش بفهمونم از سیگار و دخانیات و این چیزا متنفرم .توی عقد هربار بو میداد میگفت ماشین دست دوستم بوده . داداشم لباسمو پوشیده بود و من چون داداشش اعتیاد داره باور میکردم . الان عروسی کردیم و چندین بار سر سیگار کشیدن دعوامون شده .هر بار معذرت خواهی میکنه و فرداش دوباره روز از نو . حس میکنم داره پا میزاره جا پای برادرش. فک میکنم به سیگار بسنده نمیکنه . چیکار کنم من
تنهایی؛آدم پوچ میگیره، آدم غنی تحویل میده.آدم ضعیف میگیره، آدم قوی تحویل میده.ذهن بسته میگیره، ذهن باز تحویل میده.آدم سطح میگیره، آدم خبره تحویل میده.آدم گم شده میگیره، آدم مصمم تحویل میده.تنهایی، یه نوع دستگاه اپدیته. دستگاه آدم سازیه.آدم توی تنهایی راهشو پیدا میکنه و ساخته میشه.مهم نیست چند سالته، خوبه که تنهاییتو دوست داشته باشی.و اگه از تنهایی فراری هستی یا میترسی. بدون به شدت قراره آسیب ببینی.-دیاکو.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یعنی زندگی باش اشتباهه؟؟؟خودش میگه گاهی میخورمدیدم افرادی که میخورن معمولی زندگی خوبی هم دارنیعنی بش ...
بسنگی به خودت و خانوده ای که توش بزرگ شدی داره . من اگه بودم و میدونستم پروندشو میبستم تا دیر نشده . خودم حماقت کردم سیگار رو شک کرده بودم و ادامه دادم . الان نه روی برگشتن به خونه خودمون رو دارم نه دلم میخواد عمرمو بزارم پای زندگی که موفق بودن نبودنش پنجاه پنجاههه