دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بود می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود من بودم و او بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزار من بودم و دلدار مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود من بودم و او بود
پشت پنجره ما یه درخت انجیر بود که مرغا مون شبا روی اون میخوابیدند یه خروس داشتیم تازه به صدا اومده بود یه بار دم اذان صبح شروع کرد آواز خوندن منم فکر کردم شیطانه داره میخنده فقط سکته کردم😄😄😄😄
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ