خیلی غلطا
نمی‌کردم
بیشتر بابابام عکس میگرفتم هر چند همونایی که دارم رو طاقت دیدنش ندارم بیشتر میبوسیدمش و بوش میکشیدم چقدر دل تنگم خدا
منم همینو خواستم بگم
همسرم توخانواده داداش نداره یه جوری اومدن خواستگاری گفتن تک پسره فک کردم چ خبره بعدش باباش وام ازدواجشو برا خودش خرج کرد با یه عالمه قرض و وام انداختش بغل من بخدا حتی کادو عروسی هم بهمون ندادن
به پدرو مادرم خیلی خیلی بیشتر محبت میکردم و اون اذیت کردنایی که گاهی پیش میومد رو انجام نمیدادم.
الان هردوشون فوت کردن و من واقعا در حسرت یک لحظه دیدارشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
