خدا از سر مامانم نگذره

یکی از بچه های مدرسمون که پزشکی قبول شده بود میگفت
الان توهین ها و سختگیری های مادرتون رو به جون بخرید و درس بخونید خیلی بهتره تا وقتی که یه ماه به کنکور مونده یا کنکور قبول نشدید
حکایت شماست

مامانا از یه سنی به بعد حال بهم زن ترین میشن از لحاظ تیکه انداختن 

به منم میگفتن فلانی قبول نشد یه روز کامل گریه کرد تو عادی هستی،انگار به من چه بقیه نمی تونن با حقیقت کنار بیان

دلسوزته مهم نیس بیشتر بخون 

ببین مامانت که تغییر نمیکنه دیگه همین مدلی هست 

اگه بخوای به این چیزها فکر کنی این سال را هم از دست میدی به خودت میای میبینی به خاطر این حرفها عمرت حروم شده اصلا اهمیت نده صبور باش به آینده خوب فکر کن یک دستبندی یک انگشتری دستت کن هر بار چشمت بهش خورد یادت بیاد بجنگی برای آینده ات این حرفها را بریز دور 

حالا دیگه توهین هاش کمکی نمیکنن همه هم قرار نیست قبول شن امکان نداره چون هر چیزی یه ظرفیتی داره

ناراحت نباش عزیزدلم منم چیزی ک میخاستم قبول نشدم دوباره شروع کردم خوندن خیلیا نا امیدم کردن دوست آشنا پدر مادر ک سال دیگه هیچی نمیاری خر نشو امسال بیا برو دانشگاه و خیلی چیزای دیگه ولی با خودت فکر کن لیاقت دوازده سال تلاشت ی رشته به درد بخوره هر جور شده دوباره ب خودت انگیزه بده ک حق تو این نیست ک تیکه های مامانتو بشنوی کاری کن سال دیگه بابت این تیکه ها شرمنده شه

داره دلسوزی نیکنه به شیوه خودش مثلا

من اینروزارو گذروندم 

منم پشت کنکور موندم، هر صبح ک میرفتن سرکار صدای غر غراشو میشنیدم بیشتر بابام 

جون به لبم کردن 

با اینکه الان عاشقانه دوسم دارنا ولی من ک اون روزا یادم نمیره، من اون موقع حمایت میخواستم

توام پوستتوکلفت کن، قراره خیلی بشنوی 

 رشتت تجربی بوده ؟

خب رشته ات تجربیه در اومدن توش کار هر کسی نیست که من تو ریاضی نمونه دولتی درس میخوندم بعدا تغییر رشته دادم و اونجا که بودم فقط یکی دو نفر تو دو سه سال در اومدن پزشکی رو خب تقصیر تو نیست که متقاضیش زیاده ای کاش این رشته رو انتخاب نمی کردی  من اطرافیانمو هر کی میخواد بره بخونه بهش اینارو میگم که نرن تجربی 

من مادرم مشوق نبود والا دوست داشتم ادامه بدم و کنکورم قبول شدم ولی نرفتم و الان پشیمونم.