دوباره مدرسه ها شروع شد و مزاحمت اینا به من
بچه هاشون ادب ندارن زن داییم به خودش زحمت نمی ده بره رانندگی یاد بگیره بچه هاش ببره مدرسه و کلاس
همین چند وقت پیش مادرم رفته بود دنبال بچه حاج خانوم ماشین از پشت سر زده بود به ماشینمون
ما باید تو این دغدغه زندگی کوفتی فکر این باشیم که بچه اش می ره کلاس تقویتی
ما بریم دنبالش
بچه اش از کلاس می ره پیش خالم خالمم وضع مالی خوبی نداره براش اژانس می گیره درحالی که خودش برای اینکه کرایه ازانس نده ظهرا محل کارش می مونه گرسنه و خسته
ادم چی بگه به این عروسا
به خدا تو خونه خودمون اینقدر خسته ام که چپ و راست حرف می شنوم دانشگاه کار کوفت زهرمار بابام توقع داره بعد از صبح تا شب دانشگاه و کار بودن وقتی رسیدم خونه مثل زن خونه بشورم و بسابم که فردا می رم خونه شوهر بلد باشم خر حمالی کنم
اون وقت زن دایی من مادر چند بچه با اوضاع زندگی خوب به خودش زحمت نمی ده به فکر این جور مسایل بچه هاش باشه