مرغ آمین، درد آلودیست كاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
بازگشته، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روزگشایش را
درپی چاره بمانده
می شناسد آن نهان بین نهان دان ( گوش پنهان جهان دردمند ما)
جور دیده مردمان را
با صدای هردم آمین گفتنش، آن آشنا پرور
میدهد پیوند شان با هم
می كند از یاس خزان بار آنان كم
می نهد، نزدیك با هم، آرزوهای نهان را