میخواستم برم شهرستان مهمونی خواهر شوهرم
مامانم خونه خالم بود و میخواست بره شهرستان
گفتم میایم دنبالت
رفتیم
تا اومد سوار ماشین بشه خیلی طلبکارانه گفت: برای چی میخوای بری اونجا؟ الان من کلی کار دارم. فردا میخواستم باهات برم لباس بخرم 😐
شوهرم خیلی متین و آروم گفت برای من مهم نیستا. ولش کنید. نمیریم
و ما خیلی قشنگ برگشتیم و. دوباره ساکامونو تو. خونه باز کردیم