من دارم برنامه ريزي ميكنم واسه اقامت گرجستان هيچكي نميدونه حتي بابا و مامانم ميخوام لحظه اخري بگم البته ١سال پيش حرف زدم پيششون
من از کارم اومدم بیرون.چون نتونستم تو اون کار توانمندی مو نشون بدم.الان با پس اندازی که داشتم و پول جیبی که شوهرم بهم میده و یک ساله پس انداز کردم همش و میخوام یه کار راه بندازم که مطمئنم شوهرم بهم افتخار میکنه و میتونم تلاش های اون واسه زندگی مون و جبران کنم و خودم و به خودم ثابت کنم
ما تا بندر 2ساعت فاصله داریم شهر خودمون خونه داریم بندر هم میخوایم خونه بخریم که بندر زیاد میریم راحت باشیم
من هميشه هر كاري كنم شوهرم نميفهمه
چون فقط ايراد گير و ضد حاله حتي خريد لباسي دكتري چيزي برم مثلا دكتر پوست يه چند بار قبلا رفتم ديگه هر چي ميشد اونو ميزد تو سرم
ميخوام شروع كنم پس انداز براي خودم بعد ميخوام يه كم به خودم برسم به پوستم و اينا ولي شوهرم نميخوام بفهمه و خانواده ي شوهرم
انشالا اگه به جایی برسم میخوام یک سوم درامدم رو صرف حیوانات بی سرپرست و خیابونی کنم.ی پناهگاه بسازم براشون و هرروز غذا رسانی کنم.دوست دارم مامانمو خوشحال کنم بفرستمش سفر اون جوری ک دوست داره خر جکنه
بعد که ماشین خریدی شوهرت نمیگه از کجا پول اوردی؟
همه چیزمو همه میدونن 😂😂😂
